Thursday, July 17, 2008

خواب


خواب هایی هستند که تکرار میشن ,اونقدر تکرار میشن که تو باور میکنی که میخوان یه چیزی رو بهت بفهمونن,اما تو اینقدر کودن شدی که معناشونو نمی فهمی,صبح تا چشمتو باز میکنی خیلی واضح خوابی رو که دیدی به یاد می آری,از خودت میپرسی که چندمین بار که این خوابو دیدی,اولین بار؟نه مسلما اولین بار نیست,و اگه اولین باره چرا همه چیز به طرز غریبی برات آشناست,مثل همیشه یه لباس خوشرنگ تنته و یه گلدون سفالی رو که خاک نرم و تازه ای توشه رو سفت به سینت چسبوندی و تو یه ساختمون عجیب غریب پر از پله , بالا پایین میری و به همه جا سرک میکشی,انگار دنبال گیاهی برای گلدونت میگردی ,اونجا تنها نیستی,هرزگاهی آدم هایی از بغلت سریع میگذرن,اونقدر سریع که چهرشونو نمی بینی,اونا گاهی در این گذرهای سریع بهت تنه هایی محکم میزنن,تنه هایی که به نظر نمیاد چندان بی غرض باشه,شاید به قصد رها شدن گلدون از دستت بهت تنه میزنن,گلدونی که تو خواب تنها داراییته!ا
روز بعدش فکرت بد جوری مشغول خواب میشه,تصویرایی رو که تو خواب دیدی دوست داری اما چون ازشون سر در نمی آری اعصابت خرد میشه ,سعی میکنی از اعضای خونواده برا تعبیرش کمک بگیری ,اما بعدش فکر میکنی که فایده ای نداره چون جوابایی که بهت میدن رو حدس میزنی
:
برادرم:تو خواب دیدنتم به آدمیزاد نرفته,چرت و پرت محض!ا
خواهرم:زیادی خوردی حتما /من:نه!من اصلا دیشب شام نخوردم/خواهر:باز توهیچی نخوردی خوابیدی ,حتما ناهارم نخوردی ,نمی فهمی دیگه!خوبه حالا مریض بشی؟/من:!!!ا
مامانم:خیر باشه
بابام:چی گفتی بابا جان؟از اول تعریف کن/من:شرح و توصیف خواب از اول...../بابا:آخی,گلدون دوست داری بابا جان؟میخوای برات یه گلدون بخرم توش هر چی میخوای بکاری؟
.....

یادت میفته دفعه آخر که این خوابو دیدی یکی بهت تنه زد,گلدون از دستت افتاد و از چند تا پله قل خورد افتاد پایین, ولی نشکست,بعد با
خودت میگی:اگه دفعه بعد بشکنه چی؟

No comments: