Saturday, January 10, 2009

این رویا را پایانی نیست

اینجا کوچه ای است برای گربه ها و آدم ها
آدم هایی که رویا هایی دارند و گربه هایی که رویا می بینند
ابتدای کوچه میخوانیم:"بن بست رویا"ا
اشتباه نوشته اند چون این رویا را پایانی نیست ...ا
پسر گربه ی کوچه ی رویا
این پسر گربه ای که در تصویر می بینید,"ممل"پسر ِ مهربون و دوست داشتنیه منه!هر روز میاد دم در خونمون میشینه ,میو میو میکنه تا بهش غذا بدیم,من حدس میزنم که یه پدر سگ ِمادر گربه باشه چون بیشتر خصلت های سگی داره تا گربه ای:بسیار متین و آروم و با وقارو مهربونه!صدایی بسیار مردونه داره و میوهایش در شب های تیره و تار دل هر دختر گربه ای را به لرزه در میاره.از بقیه ی پسر گربه های محل متفاوت تر است و وقتی متفاوت باشی خود به خود کمی هم دیوانه جلوه میکنی,برای همین با وجودی که دختر گربه ها او را دوست دارند ترجیح میدهند از او فاصله بگیرند.ا
***
چند روزی بود پیداش نبود,امروز صبح که سرو کله اش پیدا شد,از دیدنش خیلی شوکه شدیم!خیلی لاغر شده بود و حسابی کثیف بود !گردن و دست و خصوصا یکی از پاهاش زخمی شده بود جوری که اصلا نمی تونست بذارش رو زمین,با خودم بردمش بالا و تو راهرو براش یه جعبه گذاشتم,خیلی مظلوم با ناله جوری که می شد فهمید خیلی داره درد میکشه رفت تو جعبه خوابید!ا
بعد ازظهر با بابا بردیمش دامپزشکی!آقای دکتر میگفت:رفته بوده جفت گیری کنه که اینجوری لت و پارش کردن!یاد اون پیرزن گربه ی چاق افتادم که موهای بلند ِ سیاهی داره و چشماش آبی فیروزه ایه!حتما کار اون بود!پای ممل بیچاره رو بد جوری گاز گرفته بود.آخه سن و سالش بالاست و خیلی قلدره!به نظر میاد وقتی جوون بوده خیلی خوشگل و دلبر بوده!حالا ممل بیچاره ی من
بی حال زیر کوهی از پارچه و ملافه که من روش انداختم خوابیده ودر اثر مسکن ها و آنتبیوتیک هایی که بهش تزریق شده حسابی خماره! فکر می کنم داره رویا می بینه!می بینه که داره بدو بدو دنبال" گل باقالی "دختر گربه ی کوچولو و ریزه میزه ی محل میدوه و براش آواز می خونه و گل باقالی با صدای ظریفش بریده بریده , جوری که معلومه داره خجالت می کشه,جوابشو میده...ا
****
اول قرار بود فقط تصویر سازی پایین رو براتون پست کنم اما دلم نیومد درباره ی ممل چیزی ننویسم...ا



بخشی از تصویر سازی داستانی به نام"آقای چسبناک"برای مهر ِ آب کودکان
یه اتفاق بامزه هم برای این کارم در سایت آماتور ایلاستراتور افتادم که منو خوشحال کرد,اینجا رو کلیک کنید تا شما هم ببینید


7 comments:

Anonymous said...

:) be mamal salam beresun,...begu naroo enghad sheytooni kon! ;)
bache maroof shodia haleh :) site o didam...

Anonymous said...

دیدی بهت گفتم این تصویر سازیت خیلی خارجی شده خواهر
!!!
ممل هم که شکر خدا خیلی حالش خوبه پدر سگگگگ
;D

Anonymous said...

متنت راجع به کوچه مون خیلی منو احساساتی کرد خواهررر
:*

Unknown said...

karaatoon aaaaaaaliye vaaghan ! movafagh baashin kolliiiii

Anonymous said...

:) manam dobare behet tabrik migam ham in kare ham entekhabe dastanet bara jayeze adabie iran o ke kheli khabare khubiiiiiiiiii bud o garm too ye rooze sarde bahman mah :)

Anonymous said...

خب خوش‌ به حال ممل خان که شما رو دارند! :)
+
به‌خاطر این سایت بهت تبریک می‌گم دیگه داری بین‌المللی میشیا
+
راستی وقتی می‌گی پسر گربه یا دختر گربه همش فکر می‌کنم لابد نصفشون آدم است، مثل زن‌پرنده‌های افسانه‌ای یا سیرن‌ها! واقعا خوب میشدا. توی کوچه آدم هیجان‌زده میشد!!! نه
:]
+
کلی تبریک هم برای داستانت. خیلی خوشحال شدم.بابا کارت خیلی درسته‌هااااا

Rouzbeh Hoseinabadi said...

منم همين کارو می کنم تازشم، کامنتو منظورمه ها
و البته زبون درازی رو